انواع ژانر
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

انواع ژانر

• سینمای   علمی - تخیلی

   

• سینمای   کمدی

   

• سینمای   مستند

   

• سینمای وحشت

   

فیلم های علمی – تخیلی زیر مجموعه ای از فیلم های تخیلی هستند که به طرح جهان
های غیر محتمل یا ظاهرا غیرمحتمل می پردازند. جهانی که در این نوع فیلم ها نشان
داده می شود در سایه پیشرفت های علمی و تکنولوژیک قرار دارد و آنچه را که زمانی
غیر محتمل و ناممکن جلوه می کند ، واقعی و محتمل جلوه می دهد.

برخی بر این عقیده اند که سینما و ادبیات علمی – تخیلی دیدگاهی آینده
نگرانه دارند و بر رخدادهای پیش روی جهان ما پایه ریزی شده اند ، برای مثال فیلم
های فضایی ، نمونه ای از کوشش های بشر برای سفرهای فضایی و انجام پروژه هایی است
که در آینده محتمل به نظر می رسد.



سینمای علمی – تخیلی به همه حوزه های علوم و تکنولوژی مربوط می شود ، ولی
از بین این موضوع های متنوع چهار موضوع ، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته اند و
ما هم ، فیلم های علمی – تخیلی را بیشتر با این موضوعات می شناسیم :



1) سفر های فضایی ، سفر به کرات و سیاره های مختلف و برخورد با موجودات فضایی.



2) سفر در زمان ، به گذشته یا آینده.



3) پیشرفت های پزشکی خارق العاده که انسان را قادر می سازد ، تا کمی در کار
خلقت دست ببرد.



4) آینده زندگی بشر و غرق شدن در ابزارهای ساخت بشر که به نحوی گریز ناپذیر زندگی
انسان های آینده را تسخیر کرده اند ، به خصوص ابزاری مانند کامپیوترهای متفکر و
ربات های انسان نما.





پرسپکتیو ( Perspective )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

پرسپکتیو   ( Perspective )

 


  این واژه در سینما ، ناظر بر شیوه به نمایش در آمدن اشیا و روابط   فضایی آنها با یکدیگر در سطح صاف و تخت پرده است ، به این معنی که تماشاگر باید   دوری و نزدیکی اشیا و فاصله آنها از یکدیگر را در تصویری که می بیند   ، حس کند. از آنجا که در سینما ، تصویر سه بعدی واقعی به تصویری دو بعدی بدل می   شود ، فیلم ساز باید برای خلق توهم عمق صحنه و یک فضای سه بعدی ، مراقب پرسپکتیو باشد.
 
  هر بیننده ای که تصویری را بر پرده سینما می بیند ، در ذهن خود برای   آن عمق قائل می شود ، چون به این شیوه دیدن عادت کرده است ، اما فیلم ساز علاوه   بر آنکه می تواند روی تخیل تماشاگر حساب کند ، در ضمن باید بکوشد که توهم عمق را   در صحنه خلق کند و به آن حال و هوای واقعی بدهد.
 
  پرسپکتیو صحنه و روابط فضایی اشیا عمدتا به عوامل زیر بستگی دارد :
 
  فاصله دوربین از صحنه :
 
  با توجه به فاصله دوربین از صحنه ، می توان پرسپکتیو   صحنه را کم یا زیاد کرد. از طرفی نیز ، دوربین متحرک در موازات شخصیت ها به صحنه   عمق می بخشد و در ضمن مستمرا چشم انداز تصویر و روابط فضایی اشیا را عوض می کند   و به این ترتیب نوعی پرسپکتیو تداومی ایجاد می کند.
 
 



نورپردازی ، نور ها ، ابزار
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

در نورپردازی سنتی که به آن نورپردازی سه نقطه ای هم می گویند ، حداقل سه منبع نوری را برای هر نما
در نظر می گیرند و با کم یا زیاد کردن ، تغییر زاویه دادن و ... به نور مورد نظر
دست می یابند :



منبع نور اصلی ( Key
Light ) :

نور اصلی یک صحنه که معمولا با
زاویه 45 درجه نسبت به موضوع تابانده می شود. نور اصلی می تواند از نور خورشید نیز
تامین شود. نورهای دیگر را برای کنتراست ، ایجاد سایه روشن و تزئین صحنه ، به این
نور می افزایند.



منبع نور فرعی یا تلطیف کننده ( Fill
Light ) :

نور ملایمی که معمولا کنار دوربین و در کنار یا رو به روی نور اصلی قرار می
گیرد تا مناطق نور ندیده را نور دهد و یا سایه های ایجاد شده توسط نور اصلی را
تلطیف کند و به این ترتیب از شدت تضاد نور و سایه بکاهد. از این نور برای تزئین
صحنه هم استفاده می شود. اما این نور نباید روی میزان نور صحنه اثر خاصی بگذارد و
از خود سایه ای به جا بگذارد.



منبع نور پشتی یا ضد نور (
Backlighting ) :

نور پشت ، از پشت سوژه و معمولا از بالا می تابد. و به حاشیه های سوژه نور
می دهد تا سوژه را از پس زمینه جدا کند.



معمولا هر کاراکتر و سوژه اصلی در صحنه ، نور اصلی ، نور تلطیف کننده و نور پشتی خود را
خواهد داشت ، اما نورپردازی باید به گونه ای باشد که کاراکتر و سوژه اصلی به خوبی
نمایان باشد.

نورپردازی سه نقطه ای در دوران استودیویی هالیوود شکل گرفته است و بعدها
به طور گسترده در سینمای سایر کشور ها به کار گرفته شد. امروزه هم این روش روش پر
کاربردترین روش نورپردازی است. در این سیستم نورپردازی لازم است ، هر وقت دوربین
به قاب بندی جدیدی نیاز دارد ، محل منبع های نور ، دوباره تنظیم و برای قاب جدید آماده
شوند.





روش های جذب و متقاعد کردن دیگران
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

روش های جذب و متقاعد کردن دیگران

 

بطور کلی اگر لحظات خوش خود را در کنار فردی سپری کرده باشید چنانچه اگر وی را دوباره ببینید خاطرات خوش مجدد در شما تداعی میشود. و به گونه ای شما با او پیوند خورده اید از این رو بیشتر به وی علاقه مند میشوید.

Ø  از طرفی دیگر اگر به طور مثال به دل درد مبتلا شوید افرادی که در ان لحظه پیرامون شما قرار دارند به طور نا خاسته  قربانی این مسئله شده اند  و شما کمتر به انان علاقه  میابید البته برای علاقه مند شدن راه های بسیاری دیگر هم وجودارد اما این عامل میتواند احساسات شدیدی را (خوب بد)نسبت به فرد بر جای گذارد .، بنا بر این چنانچه مایلید توجه شخصی را به خود جلب کنید سعی کنید هنگامی که با او روبرو میشوید  خوشحال بوده یا به واسطه چیزی او را ذوق زده کنید.

   

Ø  در کل برای پیوند ارتباط اولیه تا جایی که میتوانید در کنار فرد مورد نظر خود به سر برید زیرا نزدیکی سبب ازدیاد علاقه میگردد نه  ........

   

 



راهکارهایی ساده برای فن بیان
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

راهکارهایی ساده برای فن بیان          

مردمان:

اگر به نکات زیر دقت کنید هنر فن بیان و محاوره بسیار آسان می شود و در موقعیت های اجتماعی با اعتماد به نفس کامل می توانید ارتباط برقرار کنید. بیشتر افراد در موقعیت های اجتماعی در ابتدا احساس آشفتگی ، خجالت و غریبی می کنند. در وضعیتی که شما احساس می کنید راجع به موضوع مورد بحث چیزی نمی دانید باید با حرفی سکوت و سردی بین خود و نفر مقابل را بشکنید و بحث را شروع کنید. در این حالت چه می کنید ؟!

اولین قانون برای شروع گفتگو :

 



آموزش تقویت صدا و فن بیان و موضوعات بازیگری
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

اموزش تقویت صدا و فن بیان و موضوعات بازیگری

 

یکی از مهم‎ترین راه‎های ارتباط ما با دیگران، صداست. گرچه "زبان تن" و ظاهر افراد نیز گونه‎های دیگر ایجاد ارتباط را رقم می‎زند؛ اما تنها وسیله‎ای که می‎شود با آن اندیشه و احساس خود را بهتر بیان کرد، صداست. حدود ۵۵  سال پیش، شادروان ملک الشعرای بهار، در کتاب گرانمایه‎اش "سبک شناسی"، ضعف نحوه‎ی سخن گویی ما را امری کلّی دانست و از ضایع شدن آهنگ صدای ما و جویده حرف زدن  بیشتر انسان‎ها، سخن گفت و از قول مردی فاضل نقل کرد که : «مردم ما به جای سخن گفتن، ناله می‎کنند». به همین خاطر، از همگان دعوت کرد تا به ورزش صدا بپردازند و طریق سخن‎گویی درست و فصیح را با آهنگ استوار و متین، بیاموزند.

 

از آن هنگام تا کنون نه تنها  دعوت بهار اجابت نشده؛ بلکه کسانی که به اقتضای حرفه‎ی خود با سخن گفتن و بیان، سرو کار دارند نیز آن‎گونه که باید، در پی حل این مشکل برنیامده‎اند. این موضوع، شامل گویندگان و بازیگران تئاتر و سینما می‎شود که با این غفلت، اغلب قادر نیستند از صدای خود به نحوی "کارآ و ماهرانه" استفاده کنند.

 



آموزش تقویت صدا و فن بیان ترم اول
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

  (( هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد ))          

    
                                                        کلمات متجانس    

حروف مشترکی که هم جنس و ریشه مشترک دارند و گاهی بی معنی وگاه با معنی هستند

    
    

                             

 

c   پیپ پیپ کیه پیپ پاپا بزرگ پا بزرگه   

                       

c   تاجر تو چه تجارت می کنی                                            

 

c   چهل اوستای چوب تیلچه تراش سبزه شور اینور جوب به    



ب و پ
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

باران ساز ( Rain Cluster )
  مجموعه ای از آبپاش های آویزان در بالای صحنه که از آنها آب پاشیده   می شود ، تا در منطقه وسیعی از صحنه ، حالت بارش باران پدید آید.
 
 
  بداهه پردازی ( Improvise )
  کاری که بدون تمرین یا بدون اینکه در فیلم نامه قید شده باشد عمدتا   از سوی بازیگران انجام می شود. گاه ، برخی از فیلم سازان از بازگر یا   بازیگرانشان می خواهند اگر گفته یا حرکتی به ذهنشان می رسد که جلوه بیشتری به   اثر می بخشد ، ان را ادا کنند.
 
 
  بدل ( Double )
  فردی که در صحنه های خیلی خطرناک ، یا در نماهای دور که چهره بازیگر   مشخص نیست و در نتیجه هویتش آشکار نمی شود ، به جای بازیگر زن یا مرد ظاهر می   شود. بدل کارانی که باید صحنه های خطرناک را اجرا کنند ، آموزش های ویژه ای می   بینند. امروزه کلاس های آموزشی برای بدل کاری در کشورهایی که صنعت سینمای قوی   دارند دایر است.
 
 
  برداشت سه گانه ( Triple Take )
  فیلم برداری از ماجرایی در سه مرتبه مختلف ، به ترتیب از نمای   دور ،   نمای   متوسط و نمای   نزدیک. حرکت باید عینا تکرار شود تا امکان برش تطبیقی   فراهم شود. این روش دست تدوینگر را باز می گذارد تا فیلم ها را مطابق سلیقه و   توصیه به هم پیوند بزند. 
 



الف
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

آپاراتچی ( Projectionist )
  فردی که مسئول راه اندازی   دستگاه   نمایش برای نمایش فیلم است. او همچنین باید تجهیزات   دیگر مربوط به نمایش فیلم مانند صدا و نور را نیز به راه اندازد و تنظیم کند.
 
 
  آروماراما ( Aromarama )
  فرایندی که طی آن ، هم زمان با پخش فیلم در سالن سینما ، بویی   متناسب با تصویر در سالن پخش می شود.
 
 
  از پیش دیدن صحنه ( Animatics )
  صحنه هایی که با تکنیک های نقاسی متحرک یا ویدئو ساخته می شوند ، تا   دست اندرکاران تولید فیلم بتوانند نحوه عملکرد صحنه واقعی را که بعدتر خلق   خواهند کرد ببینند. این روش به ویژه برای پیش بینی صحنه هایی که از جلوه های ویژه   در آنها استفاده خواهد شد کاربرد دارد.
 
 
                                                                          
  استدیکم ( Steadicam )
  نام تجاری وسیله ای که در سال های اخیر بسیار مورد استفاده قرار   گرفته و به فیلم بردار اجازه   می دهد تا در نماهایی که با دوربین روی دست کار می کند ،   دوربین   را در وضعیتی نسبتا ثابت نگه دارد. استدیکم ،   پایه ای است که به کمربند متصل می شود و روی سینه و پشت فیلم بردار قرار می گیرد   و به فیلم بردار اجازه می دهد تا با سهولت به کار خود بپردازد.
  

  
  
 



میزانسن ( Mise – En - Scene )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

میزانسن ( Mise – En - Scene )
 
  میزانسن ،   اصطلاحی است فرانسوی ، در اصل متعلق به تئاتر   و به معنای چیدن صحنه ، صحنه آرایی و   به صحنه آوردن یک کنش. در تئاتر ، این اصطلاح به روش مرتب کردن صحنه   توسط کارگردان نمایش نامه اطلاق می شد. این عبارت ابتدا در   نقد فیلم رایج شد و معانی صریح و ضمنی متعددی یافت. در نهایت ، نظریه پردازان سینما ، این اصطلاح را به کارگردانی   فیلم تعمیم دادند ، اما کاربرد آن در سینما حوزه   وسیع تری را شامل می شود :
  صحنه آرایی و ساخت و ساز عناصر داخل صحنه و مشخص کردن مکان قرار گرفتن هر یک از   عناصر صحنه ، نورپردازی   ، لباس ، آرایش و   گریم بازیگران و رفتار و حرکت آنها و بعد از انجام این کارها ، ترکیب   تصویری درون هر نما ، رابطه میان اشیاء و آدم ها در هر نما ، رابطه نور و تاریکی   ، رنگ صحنه ، موقعیت دوربین و زاویه دید آن و نیز حرکت ها در هر نما. به این   ترتیب ، در واقع کارگردان با کنترل میزانسن ، رویدادی را برای دوربین به روی   صحنه می برد.
  
  
  
  
  
  
 

        
  
  
  
 

 

 

 

 

 



کمپوزیسیون ( Composition )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

کمپوزیسیون ( Composition )

 

                                                                        
  کمپوزیسیون در لغت به معنای ترکیب و ترکیب بندی است. در سینما و در تصویر ، کمپوزسیون به معنای چگونگی قرار گرفتن   عناصر موجود در صحنه از جمله دکورها ، اشیا ، نور ، رنگ ها و شخصیت ها در کنار   یکدیگر است ، و به عبارت کلی ، ترکیب کلی صحنه ای که قرار است فیلم برداری شود.
  با توجه به آنچه درباره کمپزسیون گفته شد ، می توان دریافت که اصولا   تمام اجسام قابل رویتی که در زاویه دید انسان یا دوربین قرار می گیرند ، دارای   کمپزسیون هستند ، ولی شاید کمپزسیون یا ترکیب بندی آنها خوب و مطلوب نباشد.
    
  
  
  
  « نمایی از فیلم هفت سامورایی ( 1954- The Seven Samurai ) ساخته   آکیرو کروساوا ( Akira Kurosawa ). در این نما کمپوزیسیونی دقیق و زیبا را می   بینید که در آن هر هفت سامورایی حضور دارند و در مکان و در حالتی خوب و مناسب   قرار گرفته اند.»
 
 
 
  اهمیت کمپزیسیون
 
  هر تصویر و هر نمایی ، باید هم به صورت تکی و هم در کنار تصاویر و   نماهای دیگر ترکیب بندی مناسبی داشته باشد. کمپوزسیون بر شیوه درک هر بیننده از   تصاویر ، بر واکنش احساسی او نسبت به شخصیت ها و رخدادهای فیلم و در نهایت بر   خوش آمدن یا خوش نیامدنش از فیلم اثر خاص و ناخودآگاهی دارد. در واقع باید گفت   که کمپوزسیون مطلوب به تماشاگر کمک می کند تا   چشمانش از دیدن فیلم لذت ببرند و یا به عبارتی جاذبه های بصری فیلم   بیشتر و مطلوب تر شود.
 

 



انواع ژانر
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

انواع ژانر

سینمای علمی - تخیلی

   

سینمای کمدی

   

سینمای مستند

   

سینمای وحشت

   

 

سینمای علمی - تخیلی ( Science - Fiction )

 

                                                                        
  فیلم های علمی – تخیلی زیر مجموعه ای از فیلم های   تخیلی هستند که به طرح جهان های غیر محتمل یا ظاهرا غیرمحتمل می پردازند.   جهانی که در این نوع فیلم ها نشان داده می شود در سایه پیشرفت های علمی و   تکنولوژیک قرار دارد و آنچه را که زمانی غیر محتمل و ناممکن جلوه می کند ، واقعی   و محتمل جلوه می دهد.
  برخی بر این عقیده اند که سینما و ادبیات علمی – تخیلی دیدگاهی   آینده نگرانه دارند و بر رخدادهای پیش روی جهان ما پایه ریزی شده اند ، برای   مثال فیلم های فضایی ، نمونه ای از کوشش های بشر برای سفرهای فضایی و انجام   پروژه هایی است که در آینده محتمل به نظر می رسد.
 
  سینمای علمی – تخیلی به همه حوزه های علوم و تکنولوژی مربوط می شود   ، ولی از بین این موضوع های متنوع چهار موضوع ، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته   اند و ما هم ، فیلم های علمی – تخیلی را بیشتر با این موضوعات می شناسیم :
  

 

 



نما ، شات ، پلان ( Shot )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

نما ، شات ، پلان ( Shot )
 
  نما   ، کوچک ترین جزء فیلم است و برابر است با ،   هر بخش از فیلم که در آن ، دوربین دوربین بدون خاموش شدن ، یک برداشت مستمر داشته است. نما را نمی توان دقیقا   برابر با برداشت دانست ، زیرا هر برداشت ممکن است دستخوش   تدوین شود و دقیقا آن چیزی نباشد که بر پرده ظاهر می شود.
  نماها را معمولا بر اساس موارد زیر دسته بندی می کنند :
 
  فاصله میان دوربین و سوژه ( به ویژه شخصیت )
 
  نمای خیلی دور ( Extreme Long Shot )
  نمایی که از فاصله خیلی دور از سوژه   فیلم برداری می شود و تصویری کلی از مکان رویداد ماجرا به دست دهد. چنین نمایی   معمولا به عنوان نمای معرف به کار می رود.
 
                                                                          
  نمای دور ، نمای عمومی ( Long Shot )
  نمایی که از فاصله ای دور ، سوژه را نشان می دهد. در این حالت علاوه   بر سوژه ، شخصیت ها و بخشی از محیطی که سوژه در آن قرار دارد ، نیز در این نما   دیده می شود. این   نما نگاهی کلی به موضوع دارد و موقعیت سوژه را در آن محیط و فضا نشان می دهد. در   واقع نمای دور بیش از نمای نزدیک و متوسط ، درباره رابطه سوژه با محیط به ما   اطلاعات می دهد. از این نما بسیار در شروع سکانس ها به ویژه سکانس آغازین   استفاده می شود ، به عنوان آخرین نمای فیلم هم بسیار مورد استفاده قرار می گیرد.
 
  نمای دور متوسط ، نمای نیمه دور (   Medium Long Shot )
  نمایی در حد فاصل میان نمای دور و نمای متوسط. این نما ، گستردگی   نمای دور را ندارد اما ، موضوع را کامل نشان می دهد. 
  



  


          

  
 

 



صحنه
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

صحنه  

مکانی است ، به همراه عناصری که در آن وجود دارد ، و در هر نما جلوی دید بیننده   قرار می گیرد. برای مثال اتاقی که مذاکره ای مهم در آن ، در حال انجام است یا   خیابانی که دو نفر در حال عبور از آن هستند و ... .
 
  صحنه صرفا محملی برای کنش نیست ، بلکه می تواند به صورتی فعال ، خود   دارای کنش های روایتی شود و بیننده را به خوبی در فضای فیلم درگیر کند. برای   مثال هنگامی که ماجرایی در یک سلول زندان رخ می دهد ، میله ها و فضای تنگ و تاریک سلول با دیوارهای بدون پنجره   همه نشان از محدودیت ، اسارت و تنهایی دارد و هر صحنه دیگری که در مکانی با این   ویژگی ها رخ دهد ، حتی اگر زندان نباشد همان حس را انتقال خواهد داد. همچنین در   بسیاری از فیلم ها می بینیم که فیلم ساز از نمایی بدون بازیگر استفاده کرده و   تنها ، این صحنه است که حضور خود را نشان می دهد ، این نماها نه تنها خالی و   بدون معنا به نظر نمی رسند بلکه بار معنایی بسیاری را نیز به دوش می کشند برای   مثال نمایی که از یک خیابان دراز و بدون هیچ رهگذر یا جنبشی نشان داده می شود ،   به گونه ای حس تلخی که می تواند بر گرفته از تنهایی ، ویرانی و یا گذشت زمان و به پایان رسیدن یک   دوران باشد را منتقل می کند و ... .
 
  عناصر بسیاری می توانند در صحنه تاثیر گذار باشند برای مثال : مکان   صحنه ( یک اتاق ، خیابان ، داخل هواپیما و ... ) ، شخصیت های موجود در صحنه ،   اشیایی که در صحنه وجود دارند ( تابلو و عکس ، چاقو ، مبلمان و ... ) ، رنگ هایی   که در صحنه مورد نظر استفاده شده و ... . هریک از این عناصر به تنهایی ، با توجه   به مکانی که در آن قرار گرفته اند ( در مورد بازیگران و اشیا ) ، رنگی که دارند   ( رنگ ها توجه بیننده را جلب می کنند ، برای مثال در یک صحنه ای که رنگ غالب   خاکستری است رنگ قرمز یک شیء ،   جلب توجه می کند ) و ... ، معانی خاصی را می توانند القا کنند. برای مثال وقتی   صحنه ای از اتاق کار یک مرد را می بینیم که بر روی دیوار یا بر روی میزش عکس   همسر یا فرزندانش قرار دارد در نظر اول حس ما این است که او مردی خانواده دوست   است و یا حداقل تظاهر می کند که اینگونه است.
 
  کارگردان علاوه بر آنکه باید به عناصر موجود در یک صحنه توجه کامل   داشته باشد باید به مکان قرار گیری آنها و ارتباط بین اجزای صحنه با یکدیگر و   ارتباط آنها با مضمون و ماجرای فیلم و به طور کلی ،   ترکیب صحنه هم توجه داشته باشد. این همان چیزی است که با نام   کمپوزسیونمصطلح است و یکی از وظایف مهم کارگردان و   برگرفته از دانش و ذوق هنری اوست. 
  
  

 
         

 



ثبت نام کلاس بازیگری
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

خیلی زود دیر می شود  ، فرستهای طلایی که از پیش روی ما می گذرند و ما در برابر آنها بی تفاوت هستیم  

 

جهت ثبت نام کلاسهای بازیگری و  استخدام بازیگر با شماره 66726131-09360910170 تماس حاصل فرمایید و یا

 دریافت اطلاعات خبری از استخدام بازیگر جهت پروژه های سینمایی ، سریالهای

 تلوزیونی و آگهی تبلیغاتی در سایت ما ثبت نام نمائید .

 

 

با تشکر مدیریت وب 30 نما در سینما



ساختار فيلمنامه
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ساختار فيلمنامه (1)

نويسنده: ريموند فرنشمان

مترجم: ناديا غيوري

                       

اصول فيلمنامه نويسي: جوهره، ساختار، سبک

ساختار کلاسيک خطي سه پرده اي

قلق فيلمنامه نويسي چيست؟ داستان خوبي که توجه شما را به خود جلب مي کند و شخصيت هاي خوبي که قابل باور هستند. اگر اين دو معيار به درستي رعايت شده باشند، فيلمنامه شما نيمي از راه موفقيت را طي کرده است. بعد از اين دو شرط، نوبت به ساختار درست مي رسد.

(تيم بوان، مدير شرکت فيلمسازي ورکينگ تايتل فيلمز)

وقتي فيلمنامه اي را مي خوانيد، به طور غريزي مي دانيد هر چيزي کجا بايد اتفاق بيفتد. در يک فيلم سينمايي، وقتي پرده اول در کمتر از 20 صفحه تمام مي شود، متوجه مي شويم که يک جاي کار ايراد دارد. به همين دليل است که بايد هميشه ساختار را رعايت کنيم. هر چقدر هم که فيلمنامه ما آوانگارد باشد؛ در هر صورت بايد ساختار سه پرده اي را رعايت کند، زيرا فقط اين ساختار است که واقعاً به کار مي آيد. به هر حال وقتي کار شما فيلمنامه خواندن باشد، اولين چيزي که به آن توجه مي کنيد، رعايت ساختار است.

(يک فيلمنامه خوان)

بعد از اين که درباره ايده فيلمنامه خود مطمئن شديد، به قصه کار فکر کرديد و شخصيت هايتان را پرداخت کرديد، نوبت به شکل دادن به ساختار داستاني اثر و به تبع آن فيلمنامه مي رسد. (فراموش نکنيد که پرداخت شخصيت ها و شکل دادن به ساختار پيرنگ اثر، دو فعل همزمان هستند و در کنار هم معنا پيدا مي کنند. اين دو مسئله يکديگر را تقويت کرده و باعث پيشبرد، تکميل و شفافيت هم مي شوند.)



بازیگری و واقع نمایی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

بازیگری و واقع نمایی

بازیگری را اغلب ، در مقوله   رئالیسم ( مشابهت رفتار ، حالات ، ژست ها ، فیگورها ، لحن صدا ، شیوه گفتار و ... در   بازی بازیگر با زندگی واقعی که در اطرافمان می بینیم ) بررسی می کنند. شاید این   نوع بازی ، خوب و قابل قبول به نظر برسد ، اما نمی توان بازیگری را به آن محدود   کرد. بازی یک بازیگر بر اساس رفتاری که در دنیای بیرون از سالن سینما داریم ،   همیشه کارساز نیست و این مسئله ، چند دلیل دارد :
 
                                                                          
  آنچه را که بازی رئالیستی می نامیم ، مفهومی   است که در طول تاریخ سینما تغییر کرده است. برای مثال امروزه ما ممکن است فکر کنیم ، بازی تام کروز   ( Tom Cruze ) و داستین هافمن( Dustin Hoffman ) در   فیلم مرد بارانی ( 1988- Rain Man ) ، ساخته   بری لووینسون   ( Barry Levinson ) ،   کاملا رئالیستی هستند و به زندگی واقعی بسیار شبیه اند ، در حالی که در اوایل   دهه 1950 ، سبک بازیگری   اکتورز استودیو   در نیویوورک ، به صورتی که در بازی   مارلون براندو( Marlon Brando ) ، برای مثال در فیلم   در بارانداز   ( 1954- On The Waterfront ) ،   ساخته الیا کازان متجلی بود ، حد اعلای بازی رئالیستی تلقی می شد. هر چند امروزه هم   بازی مارلون براندو در این فیلم ها یا ، شاگردان موفق دیگر   اکتورز استودیو   در فیلم هایشان عالی به نظر می رسد ، ولی دیگر در تقابل با بازی   هایی که بازیگران در فیلم های جدید انجام می دهند آگاهانه ، غلو شده و غیر   رئایستی به نظر می رسد.

  
  
          
  
 

 



بازیگری چیست ؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

بازی گری درتعریف عینی یعنی حضور زنده ی بازی گربر صحنه .دراین جا "حضور" یعنی اشغال بخشی ازفضا توسط بدن؛ قید« زنده»یعنی آن حضور (بدن) با اندیشه و احساس توأم است ؛ و«صحنه »در این تعریف یعنی هرنوع فضای بازی . پس بازیگر در هر مکتبی مشق کرده باشد ،با هر شیوه ای به نقش رسیده باشد ،نمایش اش هر سبک زیبا یی  شناختی داشته باشد ،کارش از این سه جنبه داوری می شود : 1)جنبةبدنی (فیزیکی) یا تکنیکی ؛ 2)جنبة ذهنی یا اندیشه ای ؛3)جنبه حسی یا روحی1   جنبه بدنی یا تکنیکی در یک کلام یعنی چگونگی حضور بدنی بازیگر بر صحنه . این حضور گاه ساکن است (بازیگر درجا وبی حرکت ایستاده ،نشسته خوابیده ،یا ....)گاه متحرک: حرکت  آن گاه درجاست (بازیگر در جا ،سر ودست وتنه و اعضای صورت اش حرکت‌می دهد وبا لوازم بازی اش کارمی کند وتغییرمکانی  ندارد )گاه توأم با جابجایی (بازیگر در صحنه جابجا می شود وتغییر مکان دارد ،یعنی پایین وبالا یا چپ وراست می‌رود)؛‌ درهمةاین احوال گاه با بیان همراه است وگاه بی صدا یا بی کلام است ؛وسرانجام، گاه فردی است ،گاه جمعی . پس این جنبه مشتمل است بر همة آنچه تماشاگر از بازیگر می‌بیند ومی شنود .



دکوپاژ (Decoupage )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

 

دکوپاژ   (Decoupage )

 

                                                                        
  دکوپاژ ، تقطیع یا برش فنی ، یکی از وظایف بسیار مهم کارگردان است و شامل : تصمیم گیری در مورد محل استقرار دوربین در صحنه ، نوع نورپردازی ، اندازه تصویر ، زاویه دوربین ، نوع حرکت دوربین ، تعداد تصاویری که برای نمایش یک موقعیت لازم است ، نوع اتصال   نماها به یکدیگر ، هر صدایی که قرار است در صحنه شنیده شود ( هر صدایی غیر از   دیالوگ ها ) و باقی جزئیاتی است که به فرایند تصویری شدن فیلم نامه مربوط می شود.
 
  این وظایف که شاید نیمی از وظایف کارگردان باشد ، باید پیش از فیلم برداری انجام شود و نتیجه آن در فیلم   نامه دکوپاژ شده مشخص باشد. کارگردان ها ممکن است هنگامی که به   مرحله فیلم برداری می رسند برخی از جزئیاتی را که قبلا تعیین کرده بودند با توجه   به شرایط تغییر دهند ، و لی معمولا بر اساس فیلم نامه دکوپاژ شده ای که خود تهیه   کرده اند پیش می روند. برخی کارگردان ها نیز به دکوپاژ کردن فیلم نامه پیش از   فیلم برداری اعتقاد ندارند و معتقدند در هنگام فیلم برداری است که کارگردان می   فهمد فیلم نامه ای که در دست دارد باید چگونه ساخته شود. البته معمولا روش اول ،   هم مرسوم تر است و هم کارامد تر.
 
 
  اهمیت دکوپاژ

  
 



فیلم نامه ( ScreenPlay )
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

فیلم نامه (ScreenPlay )


فیلم نامه یا سناریو ، متنی است شامل شخصیت ها ، ماجراها و هر آنچه در فیلم روی خواهد
داد به صورت یک دستور العمل ، که توسط فیلم نامه نویس یا فیلم نامه نویسان نوشته
می شود. فیلم نامه معمولا شامل تمام جزئیات صحنه ، گفت و گو ، کنش و گاه حتی
موقعیت و زاویه دوربین است.





فیلم نامه نویس (ScreenWriter - Scenarist )


کسی که مسئول نوشتن تمام یا بخشی از فیلم نامه فیلم است. گاه یک نفر تمام
فیلم نامه را می نویسد ، گاه هم چند نفر به طور مشترک فیلم نامه را آماده می کنند.

گاهی فیلم نامه نویس ، با فرستادن فیلم نامه ای ( به دلخواه خود ، فیلم
نامه ای نوشته) به نماینده ، خود پیشقدم می شود و این نماینده آن را به یک تهیه
کننده مستقل یا یک شرکت فیلم سازی جهت ملاحظه ارائه می کند. ولی یک فیلم نامه نویس
با تجربه با یک تهیه کننده در یک جلسه توجیهی
ملاقات می کند و چند طرح را که قابل تبدیل به فیلم نامه هستند پیشنهاد می کند. و
پس از مورد قبول واقع شدن پیشنهادش آن طرح را به فیلم نامه بدل می کند. گاهی هم
تهیه کننده ، طرحی برای فیلم دارد و فیلم نامه نویس را برای پروراندن آن استخدام
می کند. مورد آخر به ویژه هنگامی رخ می دهد که تهیه کننده ای که همیشه در جستجوی
طرح است ، حقوق یک رمان یا نمایش نامه را می خرد و از فیلم نامه نویس می خواهد که
از روی آن یک اقتباس سینمایی ارائه دهد.





مراحل مختلف شکل گیری یک فیلم نامه





  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->



کارگردان
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

   

 

کارگردان   (Director )

 

 

                                                                        
  کارگردان   کسی است که بیشترین مسئولیت را در قبال تصویر و صدای فیلم دارد. او   کسی است که ساخت فیلم را بر عهده دارد و معمولا فکر نهفته در فیلم و شکل نهایی   اثر از اوست.
 
  در سال های آغازین تاریخ فیلم سازی ، نقش کارگردان به اندازه ای که   بعدها مهم و تاثیرگزار شد ، نبود ، زیرا ساختار فیلم ها بسیار ساده و به دور از   هر گونه پیچیدگی بود. با گسترش سینما و توسعه فیلم سازی ، حضور شخصی که بر کل فیلم نظارت داشته باشد و آن را از   جهت فنی و هنری رهبری کند ، بیشتر احساس شد و به این ترتیب کارگردان به چهره ای   شاخص و فردی مهم در عرصه فیلم سازی بدل شد ، کسی که فکر ، دیدگاه و خلاقیت خود   را در فیلم ها اعمال می کرد. چنین آزادی عملی می توانست به دستاوردهای ارزشمندی   در فیلم سازی و پیشرفت هنر سینما منتهی شود ، کما اینکه پیش از اوج قدرت گیری   استودیوها این گونه بود و بسیاری از تمهیداتی که امروزه به طور گسترده در فیلم   ها می بینیم در همان سال های نخستین به کار گرفته شده اند ، و در آثار فیلم   سازان بزرگی چون دیوید وارک گریفیث ( David Wark   Grifith ).
  در دوران اوج نظام استودیویی ، میان سردمداران استودیوها و فیلم   سازان منازعه ای دامنه دار بین پول و هنر به وجود آمد. از طرفی استودیوها تنها   خواهان تولید انبوه فیلم های پر فروش بودند و برای تکنیک ها و تجربه شیوه های   جدید ارزشی قائل نبودند و از طرف دیگر کارگردانان خوش ذوق و با استعداد می   خواستند تا حد ممکن استقلال و آزادی عمل داشته باشند تا اثرشان را غنای بیشتری   ببخشند. در این میان برخی از فیلم سازان با هوشمندی این محدودیت ها را کنار می   زدند و فیلم های خود را می ساختند مانند   آلفرد هیچکاک ( Alfred   Hichcock ) ، برخی سرانجام تسلیم   این محدودیت ها شدند و برخی حاضر نشدند به این محدودیت ها تن دهند ، آنها تا حد   ممکن مقاومت کردند ولی در نهایت یا زیر بار این فشارها از پا در آمدند ، در این   میان به فیلم سازان بزرگی چون ارسن ولز ( Orson Wells ) و اریک فن اشتروهایم ( Erich Von Stroheim ) می توان اشاره کرد. در این دوران ، استودیوها کنترل بسیاری بر کار   فیلم سازها اعمال می کردند و در واقع کارگردان به یکی از افراد دست اندر کار   تولید فیلم بدل شده بود که انتظارات دیگران را بر آورده می کرد و در تدوین نهاپی   فیلم اختیاری نداشت. نظام ستاره سازی   و قدرت گیری ستاره ها نیز ابعاد تازه ای به این مسئله بخشید به گونه   ای که انگار وظیفه اول فیلم ساز ، خلق فرصتی برای ابراز وجود ستاره هاست.